-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دی 1386 19:35
این وبلاگ مدتی بروز نخواهد شد - اما به زودی باطرحی جدید وحرفی تازه خدمت خواهم رسید. coming soon قریبا
-
می گویم تا بمانم
شنبه 1 دی 1386 11:29
بازهم متل همیشه میخواهم بگویم - چه کسی برای شنیدن هست چه نیست - من میگویم- واین گفتن است که عقل وروح را از این تن خاکی به وادی بودن خواهد برد - آ زاد گفتن هنر است پس بیایید فارغ از وسوسه های چرا وبه چه علت رها تر از همیشه بگوییم و به درک که شنوده پچ پچ کرده یا دوباره نشنود - ما باید بگوییم : چه بگم که دلم همیشه خونن...
-
عید شما مبارک
سهشنبه 27 آذر 1386 10:59
عید سعید قربان برشما مبارک باد
-
چه باملال وچه بی ملال
شنبه 24 آذر 1386 10:00
با صد ملال- سلام مه او ساده خوش باورم که وا توسن آشفته یال خیال نه کوچه وون ماه وسال عمری ناآشنا ندویدنم قصه وونی اه رفاقت ودوستی سرگذشت عشق وناکامی همه امخونده - امدیده دگه دل اه دنیا نبریدنم عمری چو رویا بر مه گذشت اگه عمر شبنم یک شون مه ای عمر وا خاو نگذرندنم در این سرای فانی هیچ نیست جز وجودی پوشالی- آزمایشی - شب...
-
نظری برتاریخ عرب هوله در جنوب ایران - قسمت اول
دوشنبه 19 آذر 1386 20:51
بانام ویاد خداوند متعال وصلوات بر محمد(ص) وآل محمد قبل از آغاز کلام در مورد ابن بحث باید به عرض برسانم که مطلب ذیل سر آغازی ست بر تحقیق وسیعی در زمینه نقل وانتقالات اعراب به جنوب ایران وبالعکس که این تاریخ تا بحال در قید ابهام بوده و باز نمودن این پرونده بسیاری از مسایل را مطرح خواهد کرد - لازم بذکر است که هدف از طرح...
-
شعر اخر هفته
جمعه 16 آذر 1386 16:58
*ایران* (بندری) پاینده - جاودان - تو بمانی شعر آزادی بی ما بخوانی ای سرزمین قهرمانان ایران - ایران ای جایگاه دلیران ایران - ایران مه بشم فدای خاکت جان فدای خاک پاکت مهد زال ورستم وگودرزی بهر تو شخونده حافظ وسعدی ای توهنر - تو تمدن تمدن - تمدن بی تو ادم سر - ادم جون ادم جون - ادم جون مه بشم فدای خاکت جان فدای خاک پاکت...
-
تصاویری از گذشته عربهای حاشیه نشین خلیج - قسمت ۲
پنجشنبه 15 آذر 1386 13:46
محمد بن راشد ال مکتوم در حال بازی با شاهین بهمراه مربی خود بن غبیشه- از بدویان دبی بچه های شیوخ دبی از بدویان امارات اهل لیوا شیخ قبایل مزروعی در راس الخیمه کودکی شیخ حمدان بن راشد برادر شیخ محمد شیخ خلیفه بن زاید ال نهیان حاکم کنونی امارات متحده عربی شیخ سلطان بن شخبوط پسر برادر شیخ زاید شیخ زاید شیخ شخبوط حاکم اسبق...
-
چـشــمـــات
یکشنبه 11 آذر 1386 16:04
*چشمات* (فارسی) چـشـمات واتاق تنهایـی وایـن سـکوت چـشـمات وخــاکـســـتـر و ابــــــر دود چـشمات وغم فزون واشک روی گونه چـشمات خـــواب از چـشمــانـم بـربود دیــر ایــامی سـت کـه نـدیـده ام تــرا جـفـا بـر مـجنـونت- لیلی - چـــرا؟ دگــر نـمانـده جـز خـاطـره ایی هـیچ بــدیـــن ســـــر دیـــوانـــه گـــیـــچ چـه ایــامی...
-
تصاویری از گذشته عربهای حاشیه نشین خلیج - قسمت اول
جمعه 9 آذر 1386 19:35
ضمن اغاز تحقیقی در مورد گذشته عربهای حاشیه نشین خلیج به تصاویری برخورد کردم که دیدنشان خالی از لطف نیست : کودکان در ریاض پایتخت عربستان ۱۹۵۵ سقا عربستانی از شیوخ قدیم قطری بهمراه زنی انگلیسی ۱۹۳۹ زرگران قطری ازشیوخ قدیم قطر کودکان در حال بازی - ریاض گندم کوبی برای ساخت هریسه-قطر مغازه عطاری - قطر ماهی فروش قطری محله...
-
مرگ - شعر
جمعه 9 آذر 1386 12:15
۱- از نــوشـتــه هــای صـــــادق هـــدایــت چه لغت بیمناک و شوراگزی است! از شنیدن آن احساسات جانگدازی به انسان دست میدهد خنده را از لب میزداید شادمانی را از دل میبرد تیرگی و افسردگی آورده هزار گونه اندیشه های پریشان از جلو چشم می گذراند. زندگانی از مرگ جدایی ناپذیر است. تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنیین تا...
-
ّّآخرین پناه
چهارشنبه 7 آذر 1386 20:55
صبح بخیر ای زیبا.. صبح بخیر ای قدیسه زیبای من دوسال گذشت مادرم بر آن پسری که به دریا زد با آن سفر رویایی اش وقایم نمود در چمدانهای خود صبح سبز سرزمینش را کوشه ای از قصیده بنج نامه برای مادرم از نزار قبا نی چه میتوان گفت ای بهترین من - ای پس از خالق پرستشم وای بخشنده مهربانی که بخشایش را آموختی مرا - زیر نور آن فانوس...
-
شعر
شنبه 3 آذر 1386 13:38
*فاصل* (عربی) الانثی شفره هذا العالم وضیاوه البهی تفسیر معنی النجوم- واللغه المضا؛ه والمعنی النقی. الانثی- حبرصلاه -لبحر-وموج-ام ریاحا -ذات یوم بهی الانثی فساتین لنورشق تاریخا ذات یوم من الاضوا والخبز الشهی. بساتین حروف-لاقحات-تعلم معنی الضیا؛ ومعنی الندی الانثی قامه فکره-باسقه-تموسق فیها الوجود- وغنی النبی- الانثی-...
-
جواب مرد کنگی به سوالات بانوی کنگی
سهشنبه 29 آبان 1386 23:22
در وبلاگی نوپا و با استعداد تحت عنوان بانوی کنگی به آدرس http://banooyekongi.blogsky.com به سوالاتی برخورد کردم که جواب دادنشان را در این سطور شایسته دانسته که خالی از تامل هم نخواهد بود - سوالات بانوی کنگی عبارتند از: ۱- یک زن نمونه را در جامعه امروز چگونه میتوان توصیف کرد ؟ ۲- چه معیاری را برای یک زن نمونه بودن...
-
خانه فرهنگ بندرکنگ یا اتحادیه هنرمندان این شهر
دوشنبه 28 آبان 1386 15:13
در ساحل عزت و اصالت -مقصد ومقصود این تن به غربت داده -بندرکنگ زیبا - که سراپا هنر است وتمدن -گروهها وانجمن های عدیده ای در حال فعالیت اند - از جمله انجمن بانوان این شهر-انجمن امید افروزان اگر صحیح تلفظ کرده باشم - انجمن شعروادب- انجمن موسیقی -انجمن نقاشی -انجمن عکاسان-انجمن نمایش-انجمن نجوم- گروههای مختلف روزیف ومولود...
-
نیایش
جمعه 25 آبان 1386 21:32
* نیایش* (بندری) الله الله الله الله ای فرد صمد ای واحد احد ای خالق کون مدد مدد مه بنده خطا کارم اه گناه مه سرشارم وا شرمندگی ربم نومت بر لب اتارم امببخش خدایا مه گنه کارم الله الله یا ستار ویا علیم یا غفار ویا کریم جز تو مه کس امنی یا جبار ویا رحیم رهگذر ای دنیا هم خسته هم تنها غریق ای وغا رحمی بکو برما الله الله...
-
تاتر در بندرکنگ...خداحافظی یا...
جمعه 25 آبان 1386 10:54
روزی که انجمن نمایش بندرکنگ برای اولین بار تشکیل جلسه داد احساس کردم آن خواب زمان کودکی ام به واقعیت تبدیل شده از دوران دبستان تمام سعی خود را برای بالارفتن روی صحنه میکردم - می نوشتم ومی خواندم وروبروی آینه باخود حرف میزدم ونقش بازی میکردم -عشق صحنه چیزی مانند نفس کشیدن همراه من بود -نمایش ابن زیاد کلاس پنجم دبستان...
-
اینجا دبی است
پنجشنبه 24 آبان 1386 15:26
هلا ای باد سهیلی خبرها ده زحال لیلی که مهجور ومغموم غمم و مشتاق دیدارم خیلی اینجا دبی است - صدای مرا از قلب تجارت دنیا - از دیره وبر دبی - از تجمع کل دنیا از دار الحی از میقات عشاق از غربت والتماس دعا میشنوید - اینجا انا وحید وبالی دوم معاکم قلبی وروحی وکل وجدانی هناک - کنار ان کسانی که قطره را دریا ولبخند را میقات می...
-
شاید ..... اما.....
چهارشنبه 23 آبان 1386 12:25
شایداینجا هم به وسعت خیال جایی برای با تو بودن باشد گرچه فاصله ها ست بین ما اما تو همیشه با منی - شاید گاهی خلوت تنهایی تو درکنار دیگران باشد اما من فقط با تو تنها ییها را آموخته ام - پابرهنه در آن روز تابستانی دوان دوان ساحل را طی کرده و به تو رسیدم تو همرنگ من بودی ومن رنگها را ندیده بودم شاید تو به من آموختی که رنگ...
-
شعر
دوشنبه 21 آبان 1386 17:38
گاهی کلمات چنان بدان دوردستها رفته که زمین وزمان را به فراموشی می سپارند وشعور وخاطرات ومشاعر و تمام وجود باهم یک زبان شده وحرفی تازه برای گفتن اغاز میشود گفتنی ای که بایستی به دل نشیند چون از دل برآید - گذشته از هجا ورثا ونعت ووصف دل می خواهد بگوید واجازه بخشیدن از شما بزرگواران٪ *شرقی زیبا* (بندری) بلوغ برق نگاهت...
-
سلام و والسلام
دوشنبه 21 آبان 1386 16:54
سلامی دوباره بر شما- شمایی که بودنم را در باشما بودن میدانم -شما همشهری عزیز - شما هم استانی بزرگوار - شما هموطن عزیز تر از تن وشما همزبان بهتر از جان سلام وصدسلام -حال شما چطوره؟ ان شا الله درپناه کرامات الهی خوب خوب باشید . میخوام خودمونی تر صحبت کنم بین خودمون باشه من بد طور عاشق شدم -عاشق که چه عرض کنم دیوونه...